شناسهٔ خبر: 55506 - سرویس مسائل علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

محدودیت‌های علوم انسانی دیجیتال (۱)؛

طبقه‌ای به نام علوم انسانی دیجیتال

علوم انسانی منصفانه نیست که بیانیه‌های ضد علوم انسانی این رشته را به تمام حوزۀ علوم انسانی دیجیتال تعمیم دهیم، زیرا این رشته فاقد یک جوهر مشترک است. علوم انسانی دیجیتال یک گونه نیست، بلکه در بهترین حالت یک طبقه است. این رشته دربرگیرندۀ طیف وسیعی از فعالیت‌هاست که ارتباط ناچیزی با یکدیگر دارند.

آدام کرش(سردبیر نیو ریپابلیک)/ ترجمه و تلخیص: امیر قاجارگر:

علوم انسانی همچنان در بحران به‌سر می‌برد. اما یک استثنای بزرگ وجود دارد: علوم انسانی دیجیتال که یک صنعت روبه‌رشد محسوب می‌شود. در سال ۲۰۰۹ این رشتۀ نوپا موضوع بحث کنوانسیون ام‌ال‌ای (انجمن زبان مدرن)[i] بود. یکی از خبرنگاران دربارۀ گردهمایی آن سال نوشت: «در میان تمام رشته‌های فرعی که باهم رقابت دارند، علوم انسانی دیجیتال بعد از مدت‌ها همچون رخدادی بزرگ در آینده، به نظر می‌رسد.» حتی پیش از این، بنیاد اوقاف ملی علوم انسانی «ادارۀ علوم انسانی دیجیتال» را راه‌اندازی کرد تا به سرمایه‌گذاری در پروژه‌های این رشته کمک کند. علوم انسانی دیجیتال روزبه‌روز قوی‌تر می‌شود و یکی از دلایل این پیشرفت سرمایه‌گذاری‌های بزرگ بنیاد ملون[ii] در برخی دانشگاه‌هاست.

علی‌رغم تمام شور و اشتیاقی که نسبت‌به علوم انسانی دیجیتال وجود دارد، هنوز پاسخ رضایت‌بخشی به این پرسش داده نشده است: علوم انسانی دیجیتال چیست؟ افزایش چاپ کتاب در این رشته، از کتب مرجع و مجموعه مقالات گرفته تا بیانیه‌های انتقادی، بیانگر این است که علوم انسانی دیجیتال از یک بحران هویت رنج می‌برد و تلاش می‌کند که فعالیت‌های مختلفی که به اسم علوم انسانی دیجیتال پیش برده شده است، متحد سازد. استفان رمزی[iii] در کتاب «تعریف علوم انسانی دیجیتال»[iv] می‌نویسد: امروزه این واژه می‌تواند هر معنایی داشته باشد؛ از مطالعات رسانه‌ای گرفته تا هنر الکترونیک، از داده‌کاوی تا آموزش دیجیتال، از ویرایش علمی تا وبلاگ‌نویسی آنارشیست و هم‌زمان خوره‌های کدنویسی، هنرمندان دیجیتال، ترانس‌اومانیست‌ها، تئوریسین‌های بازی، طرفداران فرهنگ آزاد، مجموعه‌داران، کتابداران و ادوپانک‌ها[v] را به گسترۀ وسیع خود فرامی‌خواند.

در میان این طیف از رویکردها، می‌توانیم بین یک فهم حداقلی و یک فهم حداکثری از علوم انسانی دیجیتال، تمایز قائل شویم. از یک‌سو علوم انسانی دیجیتال می‌تواند صرفاً استفاده از فناوری کامپیوتر در کارهای علمی سنتی باشد، مثلاً ویرایش متون. یک نمونه از این پروژه‌ها آرشیو روزتی[vi] است که توسط ژروم مک‌گان[vii] ساخته شده است. آرشیو روزتی گنجینه‌ای آنلاین از متون و تصاویر مرتبط با زندگی گابریل روزتی است. این از اساس یک نسخۀ علمی باز و در معیار جهانی قابل قبول است. اگرچه برای عده‌ای دیگر، علوم انسانی دیجیتال نشانۀ یک تغییر پارادایم در نحوۀ تفکر ما دربارۀ فرهنگ است که نه‌تنها شکل فعالیت انسان‌گرایانه، بلکه ذات آن را نیز دچار تغییر می‌کند. برخی از متخصصین علوم انسانی دیجیتال، از جمله نویسندگان کتابچۀ «علوم انسانی-دیجیتال»[viii] برآن‌اند تا بگویند افزودن صفت قدرتمند دیجیتال به نامِ زجرکشیدۀ علوم انسانی، خبر از شروع فصلی جدید در علوم انسانی می‌دهد: «ما در یکی از آن معدود زمان‌هایی زندگی می‌کنیم که فرصتی بزرگ برای علوم انسانی به دست آمده است؛ دوره‌ای که به دوران‌های بزرگ دگرگونی فرهنگی-تاریخی، همچون گذار از کتیبه‌نویسی به دست‌نوشته، اختراع چاپ سربی، کشف آمریکا و انقلاب صنعتی پهلو می‌زند.»

اینجا زبان، زبان علم است، اما روحیه، روحیۀ کاسب‌کاری است. دقیقاً همان نگرش اغراق‌آمیز و زورچپانی که دربارۀ اینترنت و محصولات جدید اپل می‌شنویم و دیگر به آن عادت کرده‌ایم. بنیاد این آزار، لحن تهدیدآمیز آن است؛ تهدید به منسوخ‌شدگی و عدم مشروعیت تاریخی. و این آینده است. به ما فهمانده شده است که می‌توانیم سوار این قطار شویم یا در برابر آن بایستیم تا از روی نعش ما عبور کند. این قسم شعارهای انقلابی به‌کرات در کتاب‌های جدید علوم انسانی دیجیتال، در سطوح مختلف علمی، مشاهده می‌شود.

اریز آیدن[ix] و ژان باپتیست میشل،[x]سازندگان موتور جست‌وجوگر انگرام[xi] گوگل (ابزاری آنلاین که به شما اجازه می‌دهد بسامد لغات در تمام کتب دیجیتال گوگل را به دست آورید)، در کتاب «ناشناخته»[xii]با صدایی بلند از «انقلاب بزرگ اطلاعات» سخن می‌گویند: «اثرات این انقلاب نگاه ما به خودمان را دگرگون خواهد کرد. اطلاعات بزرگ، علوم انسانی را تغییر خواهد داد، علوم اجتماعی را دگرگون خواهد کرد و رابطۀ بین جهان تجارت و برج عاج را بار دیگر به بحث خواهد گذاشت.» این پیشگویی‌های مشتاقانه فقط هوچی‌گری هستند. اما در سوی دیگر این طیف، مک‌گان که یکی از پیشگامان آن چیزی است که «علوم انسانی محاسباتی» خوانده می‌شود، از زبان عالی گریزناپذیری استفاده می‌کند: «قطعاً اینجا حقیقی هست که درحال‌حاضر مورد اذعان همگان است. اینکه تمام میراث فرهنگی ما باید بار دیگر در قالب‌ها و ساختارهای بنیادی دیجیتال ویرایش شده و مورد بررسی قرار گیرند.»

اگر فرصتی برای مشاهدۀ تأثیر طرح ایدئولوژی واقعیت دست داده باشد، علوم انسانی دیجیتال خود این فرصت است. درست در برابر دیدگان ما، اختیارات صلب و خواسته‌ها تحمیل می‌شوند. اکنون دیگر به این فرایند خو گرفته‌ایم. تکثیر فناوری‌های جدید در بیش از بیست سال گذشته، ایدۀ کناره گرفتن از آینده را به‌کلی نامعتبر کرده است. تمام کسانی که سوگند خورده بودند به ماشین تحریر، ضبط‌صوت و نامه وفادار بمانند، امروز از پردازشگر متن، آی‌پد و ایمیل استفاده می‌کنند. در قرن ۲۱ جایی برای امثال بارتل‌بای[xiii] وجود ندارد و اگر هنوز عدۀ کمی از آن‌ها وجود داشته باشند، مورد تمسخر قرار می‌گیرند. (بارتل‌بای خودش هم تحقیر شد و مورد تمسخر قرار گرفت؛ کسی که تمام هدفش از اینکه ترجیح می‌داد کارها را انجام ندهد، این بود که مورد تمسخر قرار نگیرد.) این استدلال را از فناوری فیزیکی به فناوری ذهنی تعمیم دهید و تقریباً عاقلانه به نظر خواهد رسید که بگوییم اگر امروز متخصص علوم انسانی دیجیتال نیستیم، در چند سال آینده خواهیم بود. همان‌طور که نویسندگان «علوم انسانی-دیجیتال» بااطمینان کامل و مصرانه دربارۀ اهداف خود می‌نویسند: «مقالات هشت‌صفحه‌ای و تحقیقات بیست‌وپنج‌صفحه‌ای باید جای خود را به طراحی بازی، بازی‌های چندروایتی، ترکیب‌های ویدئویی، نمایشگاه آنلاین و دیگر شکل‌ها و فرمت‌های جدید تمرینات آموزشی بدهند.»

در واقع، گذار به نسخه‌ای از آیندۀ پساشفاهی پیش‌تر آغاز شده است. کتاب «مباحث علوم انسانی دیجیتال»[xiv] در کنار مقالات و نوشته‌های رسمی‌تر، مجموعۀ متنوعی از پست‌های وبلاگی را نیز دربرمی‌گیرد. یکی از این مقالات با عنوان «مشکل مقاله‌نویسی چیست؟» نوشتۀ مارک ل. سمپل،[xv] توضیح می‌دهد که علوم انسانی دیجیتال چطور می‌تواند در زمینۀ آموزش به کار گرفته شود؟ از نظر او، مزیت بزرگ علوم انسانی دیجیتال این است که می‌تواند نوشتن دانش‌آموزان را خاتمه دهد: «چرا نوشتارها، مخصوصاً نوشتارهایی که دربرگیرندۀ تفکر انتقادی هستند، باید از کلمات تشکیل شده باشند؟ چرا از تصاویر، صداها یا اشیا استفاده نکنیم؟» به نظر می‌رسد در این دیدگاه، ایدۀ اصلی زبان به‌عنوان اساس آموزش انسانی (یا حتی هویت انسان) به گفتمانی پساشفاهی یا پیشاشفاهی از تصاویر و اشیا عقب‌نشینی می‌کند. علوم انسانی دیجیتال نامی دیگر است برای مجلس ترحیم علوم انسانی.

اما منصفانه نیست که بیانیه‌های ضد علوم انسانی این رشته را به تمام حوزۀ علوم انسانی دیجیتال تعمیم دهیم، زیرا این رشته فاقد یک جوهر مشترک است. علوم انسانی دیجیتال یک گونه نیست، بلکه در بهترین حالت یک طبقه است. این رشته دربرگیرندۀ طیف وسیعی از فعالیت‌هاست که ارتباط ناچیزی با یکدیگر دارند. علوم انسانی دیجیتال در عملی‌ترین شکل خود، بیشتر از آنکه به‌شیوه‌های اندیشیدن مربوط باشد، به مشکلات مدیریت دانشگاه مرتبط است. ظهور اینترنت چالش‌هایی برای مؤسسات آکادمیک به وجود آورده است؛ همان‌طور که تجارت موسیقی را نیز با مشکلاتی مواجه ساخته است. و یکی از کارکردهای علوم انسانی دیجیتال پرداختن به این مسائل است. متیو کرشنبام[xvi] در مقالۀ «علوم انسانی دیجیتال چیست و در دپارتمان‌های انگلیسی‌زبان چه می‌کند؟»[xvii] می‌نویسد: «ساختار علوم انسانی دیجیتال به‌طور فزاینده‌ای توجه خود را معطوف به اضطراب و حتی خشمی می‌کند که دانشمندان به‌خاطر فقدان عاملیت در مؤسسات و تخصص‌های خود دچار آن هستند.»

مک‌گان در مقالۀ خود با عنوان «فناوری اطلاعات و علوم انسانی آشفته»[xviii] به وجود این نارضایتی در انتشارات دانشگاه اشاره می‌کند: «در دهۀ ۱۹۹۰ یک انتشارات دانشگاهی به‌طور متوسط از هر کتاب دانشگاهی ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ نسخه چاپ می‌کرد. این آمار امروز ۲۰۰ تا ۲۵۰ نسخه و هر سال در حال کاهش است.» راه‌حل واضح انتقال انتشار کتب علمی به اینترنت است، اما انگیزۀ ارتقا و تصدی کرسی‌های دانشگاهی باعث می‌شود نشریات نوشتاری همچنان بر نشریات آنلاین ارجحیت داشته باشند. مک‌گان می‌گوید: «گذار از انتشارات سنتی به انتشارات آنلاین چطور محقق می‌شود؟ سؤال مسابقۀ ۶۴۰۰۰ دلاری[xix] است.» مقالات دیگر در کتاب «مباحث علوم انسانی دیجیتال» مشکل دیگری را مطرح می‌کنند و آن اینکه در سیستمی که با کتاب‌ها و مقالات تک‌نویسنده‌ای عجین شده است، چطور باید برای پروژه‌هایی همچون وب‌سایت‌ها و برنامه‌های کامپیوتری که با همکاری یک تیم طراحی و ساخته می‌شوند، اعتبار تخصیص دهیم. دیگران از اینکه در بیشتر دپارتمان‌ها بودجه‌ای برای این متخصصین پیش‌بینی نشده است، ابراز تأسف می‌کنند؛ یعنی متخصصین برنامه‌نویسی، مدیران پروژه و کتابداران که حضورشان برای شکل‌گیری یک پروژۀ علوم انسانی دیجیتال ضروری است.

در پس این مشکلات سازمانی، سؤال اساسی‌تری دربارۀ ذات کار انسان‌گرایانه نهفته است. فرهنگ علوم انسانی که ارزش زیادی برای تفکر و نوشتن قائل است، ساختن و درست کردن را به‌عنوان امری دنیوی کوچک می‌شمارد؛ نوعی از کار که می‌توان انجام آن را به غیرمتخصصین بیرون از محیط علوم انسانی سپرد. علوم انسانی دیجیتال بخشی از اعتمادبه‌نفس خود را به‌واسطۀ به چالش کشیدن این تبعیض سنتی به دست آورده است: «شخصاً معتقدم علوم انسانی دیجیتال در ارتباط با ساختن چیزهاست.» این را رمزی در مناظره‌ای که در سال ۲۰۱۱ در مجمع ام‌ال‌ای برگزار شد، گفت. این مناظره در کتاب «تعریف علوم انسانی دیجیتال» به چاپ رسیده است. اگرچه او برخلاف بسیاری از نظریه‌پردازان از طرفداران این موضوع بود: «آیا باید برنامه‌نویسی بدانیم؟ من صاحب کرسی استادی در علوم انسانی دیجیتال هستم و می‌گویم: بله!» به‌طور طبیعی بیشتر استادان علوم انسانی، حتی اساتید علوم انسانی دیجیتال، برنامه‌نویسی نمی‌دانند و رک‌گویی رمزی عکس‌العملی شدید به‌همراه داشت: «اوه پسر، این جمله من را به دردسر انداخت؟» این را رمزی در یادداشتی دربارۀ مقاله‌اش نوشت. این صراحت لفظ از یک جهت تحسین‌برانگیز است: اگر علوم انسانی دیجیتال قرار است یک رشتۀ متمایز باشد، باید مستلزم مهارت‌های متمایزی هم باشد.

اما آیا این مهارت‌ها، مهارت‌های علوم انسانی هستند؟ آیا در پانصد سال گذشته، لازم بود یک متخصص در علوم انسانی برای چاپ کتاب تایپ کردن بداند؟ علاوه بر این، درحال‌حاضر یک برنامۀ آموزشی علوم انسانی، از سال اول دانشگاه تا دکترا، بیش از ده سال طول می‌کشد. آیا عملی خواهد بود که این برنامه را طوری گسترش دهیم که مهارت‌های برنامه‌نویسی را نیز دربرگیرد؟ (البته اگر به این نکته اشاره نکنیم که علاقه‌مندان به ادبیات و تاریخ هنر ممکن است به برنامه‌نویسی علاقه نداشته یا در آن مهارت نداشته باشند.) مانند بسیاری از سؤالات در علوم انسانی دیجیتال، این سؤال هم بی‌پاسخ باقی می‌ماند. اما تکیه بر کار تیمی و ساختن، در مقابل تعقل انفرادی، در تمام شکل‌های علوم انسانی دیجیتال مشترک است. کتاب «علوم انسانی_دیجیتال» شکی باقی نمی‌گذارد که آیندۀ این رشته به گروه‌های دمکراتیک تعلق دارد، نه افراد نخبه.

ادامه دارد...

ارجاعات:


[i]. Modern Language Association

[ii]. Mellon Foundation

[iii]. Stephen Ramsay

[iv]. Defining Digital Humanities

[v]. Edupunks

تام کانتز ادوپانک را این‌گونه تعریف می‌کند: رویکردی به آموزش که از به کار بردن ابزارهای غالب همچون پاورپوینت، اجتناب می‌ورزد و به‌جای آن به رویکرد «خودت انجام بده» گرایش دارد (ویکی‌پدیا).

[vi]. Rosseti Archive

[vii]. Jerome McGann

[viii]. Digital_humanities

[ix]. Erez Aiden

[x]. Jean-Baptiste Michel

[xi]. Ngram

[xii]. Uncharted

[xiii]. اشاره به شخصیت اصلی رمان بارتلبای: Bartleby, the Scrivener

[xiv]. Debates in the Digital Humanities

[xv]. Mark L. Sample

[xvi]. Matthew Kirschenbaum

[xvii]. What Is Digital Humanities and What’s It Doing in English Departments?

[xviii]. Information Technology and the Troubled Humanities

[xix]. یک مسابقۀ تلویزیونی در آمریکا

نظر شما